در تعریف هنر، تاریخ به ما نشان داده که تعاریف بیشماری پدید آمده و این تعاریف سرچشمهی ادراک متفاوتی از هنر بوده است. این ادراک را با مطالعهی دقیقتر تعاریف، میتوان به دست آورد.
هنر نسخهبرداری از اصل طبیعت است و هرچه در طبیعت وجود دارد میتواند در هنر هم مصداق داشته و ارزشمند باشد. در تعریف دیگر هنر بیان احساس و عاطفه ی آدمی و برداشت او از زندگی و جهان هستی است. هنر مجموعهای از آثار یا فرآیندهای ساخت انسان است که برای اثرگذاری بر احساسات و هوش انسانی یا به منظور انتقال یک معنا یا مفهوم خلق میشود.
پس از بررسی سه تعریف و تحلیل تعاریف دیگر در منابع و مواخذ، میتوان به گنجینه هنر معاصر رجوع و هنر مفهومی را مورد هدف قرار داد. پیش از این باید توجه نمود که بررسیهای این مقاله صرفا جنبهی انعکاسی داشته و تلاش ندارد تا الگویی را در مقولهی پژوهشی هنر معرفی نماید.
تاریخچهی هنر مفهومی
برای هنر مفهومی نمیتوان تاریخچهی مشخصی یافت از دیرباز بشریت هنر تصویرسازی را ابزاری برای انتقال مفاهیم مورد نظرش قرار داده است اما آنچه میتوان سرآغازی بر پیدایش این باشد را میتوان از سال 1930 و همزمان با اوایل کار کمپانی دیزنی، concept ایجاد شده است. از سویی دیگر با تحقیق و بررسیها، برخی تاریخچهی هنر مفهومی را به نظریه هنرمند فرانسوی مارسال دوشان (1978-1887) نسبت دادهاند. نظریات وی بر پایهی ایده و نقش آن در یک اثر هنری مطرح گردیده است و دوشان معتقد بوده که ایدهی هر کار هنری مهمتر از محصول و فرآوردهی آن میباشد. انچه که هنرمند میخواهد بیان کند و مفهومی که برای بیان خلاقیت خویش در نظر گرفته، خود هنر است: اساس کار هنری، انتخاب شیای است که به جای ساخت آن، خودش ساخته شده باشد.
در آثار دوشان عناصری وجود دارد مانند محصولات هنری سه بعدی که اساسا به نوعی توسط هنرمند توضیح داده میشود: شی مورد نظر میتواند به تنهایی یک اثر هنری نامگذاری گردد.
در تداوم فعالیتهای هنری مارسل دوشان، شاهد شکوفایی مدرنیسم طی دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی و هنر آوانگارد هستیم که در تحولات اجتماعی – سیاسی دو جنگ گرم و سرد بسیار تضعیف شده بود. در این مقطع زمانی هنرمندان سعی میکردند در قالبی مفهومی و برگرفته ازمسائل زبانی حرکت کنند و همین امر بسترسازی مناسبی را برای شکوفایی هنر مفهومی در دهههای ۶۰ و ۷۰ ایجاد کردند. بدین ترتیب هنر مفهومی در فضایی ایجاد شده توسط اوان گاردیسم رشد یافته و از این فضا برای برپا کردن دیدگاههای انتقادی و همه جانبه علیه ادعاهای مُدرنیسم هنری، خصوصا تمرکز شدید آن بر عنصر زیبایی شناسی و فرضیههای آن در مورد خودمختاری هنری بهره جست.
هنر مفهومی چیست؟
بی شک هنر مفهومی نیز مانند دیگر مصادیق هنر، تعاریف بسیار و متفاویت را در دل خود جای داده است اما نزدیکترین و دقیقترین تعریف به شرح زیر میباشد:
گونهای از هنرهای تجسمی که در آن مفهوم یا ایدهای موجود در اثر، بر زیباییشناسی معمول و مواد به کار رفته برای خلق آن اولویت دارد و به تعبیر دیگر؛ ایدهی با مفهوم مهمترین جنبهای اثر هنری است.
شیوههای هنر مفهومی
هنر مفهومی با روند هنری خود و ظهور هنرمندان خاص و خلق آثاری بیبدیل، مصادیق و شاخههایی را ایجاد و تلاش برای مفاهیمی درستتر و دقیقتر نمود. هنر مفهومی به شیوههایی همچون:
– چیدمان (installation): بداههگرایی با توجه به شرایط حاکم بر محیط
– مینیمالیسم (minimalism): خلاصهگرایی در فرم با تاکید بر محتوا
– هنر اجرایی (performance –art) : بیان محتوا و ارائهی یک مفهوم با اجرا.
– هنر روایتی (Narrative art): روایتگری در محیط با نشان دادن تاثیر یک اتفاق.
– هنر زمینی (Land art): بیان یک مفهوم از طریق یک اثر در فضای باز و طبیعت.
– هنر و زبان (art and language): ارائهی یک مفهوم با واژگان.
– هنر ویدئو (Video art): ارائهی یک مفهوم با تصاویر متحرک و صدا
-هنر بدن (Body art): ارائهی یک مفهوم با به کارگیری اندام بدن انسان
– هنر اتفاقی (Happening art) ایجاد مفهوم به وسیله یک اتفاق در محیط و نتایج آن
– هنر فرآیندی (process art): ارائه یک مفهوم با استفاده از مواد ناپایدار و ثبت با عکاسی
رویکردی از اندیشه و معنا در قالب هنر
هنرمندان مفهومی کار خود را با چسباندن بازی کلامی بر دیوارهای گالریها آغاز کردند. بخش دیگری از کار آنها طرحها و ایدههایی بود که برای بعضی رویدادها میدادند و آن را به عنوان پارههایی از هنر میپنداشتند به طوری که داگلاس هویلر یکی از هنرمندان این سبک میگوید: «همهی اشیاء در فضا و زمان، خود هنر هستند.»
با یک نگاه کلی، هنر مفهومی حاصل طغیانهای پی در پی علیه چهار ویژگی مهمی است که در نهادهای هنری غرب و بالاخص در توصیف نقاشی مورد قبول بودهاند: عینیت مادی، ویژگیهای رسانه، کیفیت بصری و خودمختاری. نگاه انتقادی به این چهار مورد و چالشهای انجام گرفته در این زمینه، موجبات پیدایش ۶ نوع هنر مفهومی را مهیا ساخت. ۳ مورد اول بیشتر بر روی دلبستگیهای فرمی و منتقدانه در تعریف هنر تاکید میکنند و شامل ویژگیهای زیر میباشند:
۱) تعلیم، اجرا و مستندسازی ۲) فرآیند، سیستم، مجموعهها ۳) زبان و نشانه
و سه مورد بعدی اشکال متفاوتی از مداخلههای فرهنگی – سیاسی در هنر را به نمایش میگذارد:
4) تصرف، مداخله و امور روزمره/ 5) سیاست و ایدئولوژی/ 6) نقد نهادی (institutional)
با همهی اینها تصور ایده بودن هنر بسیار دشوار به نظر میرسد. هنر در واقع هنگامی به درستی انجام میپذیرد که تجربهای بصری و تجسمی مطلوب ارائه کند و این بازگو کننده اندیشههای زیربنایی هنرمند است.
شاخصههای هنر مفهومی
جنبش هنر مفهومی همچون یک هرم، از تقاطع سه وجه پدیدار شد: ۱) ایده ۲) زبان ۳) نفی شعر هنری
هر یک از این سه وجه در واقع یک رهیافت انتقادی در برابر ساختار هنر مدرن بود:
۱) ایده:
برگرفته از اندیشه و تفکر، جایگزینی برای احساس، عواطف و شهود در قلب جریان نمایی هنر مدرنیستی یعنی اکسپرسیونیسم انتزاعی بود.
۲- زبان: نوعی رویارویی با حاکمیت مقتدرانه تصویر و عناصر آن به منظور ایجاد فضایی جدید در بیان هنری.
۳- نفی شیء هنری: برای به زیر کشیدن نقاشی مانند شیای بیهمستا و چشمنواز مدرنیستی.
با توجه به مطالب بیان شده در بالا میتوان این گونه نتیجه گرفت که هنر مفهومی، دریچهی ورود به هنر معاصر و خوانش آثار هنری نه چندان چشمنواز دوران معاصر است. در واقع با درک و فهم ساختارهای شکل دهنده هنر مفهومی و ادراک ویژگیها و اهداف این سبک، میتوان آنچه را بسیاری از شاخههای هنر معاصر از جمله مینیمالیسم آرت به دنبال آن هستند خوانش کرد و رموز نهفته در آن را یافت.
منابع و مواخذ
– وود، پال، هنرمفهومی، مترجم مدیا فرزین، نشر هنر ایران. ۱۳۸۳.
– لوسی اسمیت، ادوارد، اخرین جنبشهای هنری قرن بیستم، ترجمه علیرضا سمیعآذر. ۱۳۸۰.
– فرانسو ازپندرس، ماری، هنر مفهومی (گفتگو با کریستو کلود و زن کلود) ترجمه کاوه حسینی، ۱۳۸۲.
– نشریه تندیس، شماره ۲۴، ۱۳۸۳.
– پاکباز، رویین، دایره المعارف هنر، انتشارات فرهنگ معاصر، ص ۴۰۳.
– لینستن، نوبرت، هنرمدرن، ترجمه علی رامین، نشر نی،ص ۳۸۰.
– ارجمند فرد، سعیده، هنرمفهومی چیست؟ ۱۳۹۳.