تاب%20هایی%20که%20تاب%20نمی%20آورند
مهناز نوریان

تاب هایی که تاب نمی آورند


فصل بهار و تابستان هم گذشت، این فصول هر چند موسم تفریح و فراغت است اما گاه برخی حوادث در محوطه بازی و تفریح در روستاهای نیشابور که ناشی از رعایت نکردن موارد ایمنی و غیراستاندارد بودن وسایل بازی است، شیرینی ساعت‌های خوش را به تلخی و نگرانی تبدیل می‌کند.طی سال‌های گذشته بارها شاهد آسیب کودکان و حتی مرگ آن‌ها در زمین‌های بازی بوده‌ایم و ظاهراً ضرب‌الاجل اداره استاندارد نیز در این زمینه چندان کارساز نبوده است. تابستان امسال هم تمام شد و این یعنی تنها روزهایی که کودکان می‌توانستند از فضای بازی محدوداستفاده کنند نیز، پایان یافت. فصل بهار و تابستان هر چند موسم تفریح و فراغت است اما گاه برخی حوادث در محوطه محدود بازی که ناشی از رعایت نکردن ایمنی و غیراستاندارد بودن وسایل بازی است، شیرینی ساعت‌های خوش را به تلخی و نگرانی تبدیل می‌کند.در حقیقت وجود فضاهای بی‌دفاع تفریح، سلامت شهروندان به‌خصوص کودکان و نوجوانان را تهدید می‌کند.




مراقبت%20با%20هزاران%20سختی
رضا عبدل پور

مراقبت با هزاران سختی


والدینی که فرزندی معلول در خانه دارند از چند ناحیه زیر فشارهستند. برخی از آنها تولد فرزندی معلول را حق خود نمی دانند و از زمین و آسمان گله دارند، در عین حال چون نتوانسته اند جلوی بروز این اتفاق را بگیرند همواره خود را ملامت می کنند. برخی اما نه تنها خود را بلکه کودک را نیز مقصر می دانند، چون او را مسبب همه سختی های خود می دانند.همین است که زن و شوهرهایی که صاحب کودکی معلول می شوند به هم می ریزند، خشمگین می شوند، در خود می خزند، افسرده می شوند و احساس یاس و ناامیدی می کنند.این احساس در بین والدینی که فرزند معلول ذهنی دارند قوی تر است، چون کودکان آنها در قبال زحماتی که اطرافیان برای آموزش شان می کشند واکنشی که گویای پیشرفت آنها باشد، بروز نمی دهند. دلزدگی بیشتر والدین نیز از این بابت است.هزینه های نگهداری معلولان زیاد است؛ از مخارج عادی زندگی گرفته تا هزینه های گفتاردرمانی، کاردرمانی، فیزیوتراپی و وسایل کمک توانبخشی مثل عصا، ویلچر، بریس، تخت برقی و تشک مواج برای بیماران قطع نخاع.



درمانده
منصوره قلیچی

درمانده


آب های روان فاضلاب می شود جلوی خانه ها. در قبرستان، روستا و محله . فاضلاب اگر چه از خانه ها بیرون می رود اما در کوچه ها دفع می شود. بیماری مردم از همین فاضلاب هایی که خودشان در کوچه و خیابان رها کرده اند، تشدید می شود. مردم بیماری را اگر از کوچه و خیابان نگیرند از بادهایی خواهند گرفت که آلودگی را به ریه هایشان می فرستد. آنها آلودگی را نفس می کشند و مردم را به بیمارستان هایی می کشاند که خودشان در بهداشت درمانده اند. کسی همت پاک کردن زندگی آنها را از آلودگی های زمینی و هوایی ندارد. مردم زابل یا خودشان هم بی اهمیت شده اند و یا توان زدودن آن را ندارد. کسی خود را مسئول نمی داند به آنها آموزش دهد که این زندگی می تواند بهتر باشد اگر کمی هم خودشان بخواهند. مسئولان در زابل به فرهنگ سازی بین مردم آنقدر بی توجه شده اند که همچنان تولد فرزندان معلول در خانواده ها عادی است. درمان و بهداشت امکانات می خواهد اما امکان درمان برای زابل نشینان به اندازه ای که نیاز دارند در روستاهایشان فراهم نیست.




زابل%20،%20شهر%20سوخته
حیدر رضایی

زابل ، شهر سوخته


زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسه‌ها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمی‌بینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمی‌روند و کسی از آنها نمی‌خواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانه‌ای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمی‌روند ناراحت نیستند، چون می‌دانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتاب‌های سفارشی اساتید دانشگاه را می‌آورد و به دانشجویان می‌فروشد و از دو طرف سودی اندک می‌گیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک می‌گیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمی‌شود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی می‌آید.



زابل%20،%20شهر%20سوخته
حیدر رضایی

زابل ، شهر سوخته


زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسه‌ها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمی‌بینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمی‌روند و کسی از آنها نمی‌خواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانه‌ای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمی‌روند ناراحت نیستند، چون می‌دانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتاب‌های سفارشی اساتید دانشگاه را می‌آورد و به دانشجویان می‌فروشد و از دو طرف سودی اندک می‌گیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک می‌گیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمی‌شود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی می‌آید.