درمانده
منصوره قلیچی

درمانده


آب های روان فاضلاب می شود جلوی خانه ها. در قبرستان، روستا و محله . فاضلاب اگر چه از خانه ها بیرون می رود اما در کوچه ها دفع می شود. بیماری مردم از همین فاضلاب هایی که خودشان در کوچه و خیابان رها کرده اند، تشدید می شود. مردم بیماری را اگر از کوچه و خیابان نگیرند از بادهایی خواهند گرفت که آلودگی را به ریه هایشان می فرستد. آنها آلودگی را نفس می کشند و مردم را به بیمارستان هایی می کشاند که خودشان در بهداشت درمانده اند. کسی همت پاک کردن زندگی آنها را از آلودگی های زمینی و هوایی ندارد. مردم زابل یا خودشان هم بی اهمیت شده اند و یا توان زدودن آن را ندارد. کسی خود را مسئول نمی داند به آنها آموزش دهد که این زندگی می تواند بهتر باشد اگر کمی هم خودشان بخواهند. مسئولان در زابل به فرهنگ سازی بین مردم آنقدر بی توجه شده اند که همچنان تولد فرزندان معلول در خانواده ها عادی است. درمان و بهداشت امکانات می خواهد اما امکان درمان برای زابل نشینان به اندازه ای که نیاز دارند در روستاهایشان فراهم نیست.


زابل%20،%20شهر%20سوخته
حیدر رضایی

زابل ، شهر سوخته


زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسه‌ها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمی‌بینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمی‌روند و کسی از آنها نمی‌خواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانه‌ای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمی‌روند ناراحت نیستند، چون می‌دانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتاب‌های سفارشی اساتید دانشگاه را می‌آورد و به دانشجویان می‌فروشد و از دو طرف سودی اندک می‌گیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک می‌گیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمی‌شود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی می‌آید.



زابل%20،%20شهر%20سوخته
حیدر رضایی

زابل ، شهر سوخته


زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسه‌ها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمی‌بینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمی‌روند و کسی از آنها نمی‌خواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانه‌ای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمی‌روند ناراحت نیستند، چون می‌دانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتاب‌های سفارشی اساتید دانشگاه را می‌آورد و به دانشجویان می‌فروشد و از دو طرف سودی اندک می‌گیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک می‌گیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمی‌شود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی می‌آید.



جشن%20ازدواج%20در%20سیستان
عاطفه آرانی

جشن ازدواج در سیستان


اکثر ازدواجها در سیستان، فامیلى و درون گروهى است. بیشتر زوجین در سیستان «ناف برید» بوده و یکدیگر را مى‌شناسند. اگر ازدواج خارج از فامیل صورت گیرد، تحقیق و تفحص براى یافتن یک دختر خوب از طرف خانواده پسر آغاز میگردد. تحقیق و تفحص براى یافتن یک دختر خوب از طرف خانواده پسر آغاز میگردد و اولین سئوال اینست که دختر فلانى «خوزگار» (خواستگار ـ نامزد) دارد یا ندارد؟اگر از خوزگار، نداشته باشد اقدامات جهت مراسم «قاصدى» (خواستگارى) رسمى آغاز می‌شود. به هرحال اگر دختر نامزد داشت دوستان یا خویشانى که واسطه این کار هستند. اول ترتیب ملاقاتى را جهت دیدن دختر توسط پسر فراهم مى‌کنند. این دیدار بدون اطلاع والدین و معمولاً دختر در منزل همسایه یا سر نهر و مزرعه صورت مى‌گیرد. بعد از یکبار دیدار ظاهرى و گذرا تحقیق در اطراف از جهت عیب و ایراد آغاز میشود. مثلاً نماز مى‌خواند یا نه؟ لکنت زبان دارد یا نه؟ دستش بو مى‌دهد یا نه؟ زیرا مردم سیستان اعتقاد دارند اگر دست دخترى بوى بد بدهد نان یا خمیرى هم که پخت مى‌کند، بد بوست.