در حال بارگزاری
لطفا شکیبا باشید...
زباله گردی
حیدر رضایی
محرم زیر سایه کرونا
چگونه میشود در حالی که کرونا روزانه کرور کرور آدم را به قبرستان میفرستد، عدهای با تمسک به باورهای نادرست و غیرعقلانی و گفتن این جمله عوامانه که «کرونا در هیأت نیست» همچنان با رعایت دستورالعملهای بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی در هیأتهای مذهبی مخالفت میکنند؟ این عده، همانها هستند که با پیوند دادن دعای متعالی «خدایا! مرگ ما را در هیأت قرار بده» میگویند: اگر قرار است کرونا بگیریم، بهتر که در هیأت بگیریم! این عده همانها هستند که وقتی مهدی توکلی گفت: «شما وقتی به حرم امام رضا علیهالسلام هم که بروید، اگر سردتان باشد لباس گرم میپوشید. ماسک هم یک جور لباس برای محافظت بدن است» به او حمله کردند. اینها همانها هستند که هزاران هیأت مراعاتکننده اصول بهداشتی و فاصلهگذاری اجتماعی را که برای این امر، میلیونها تومان هزینه کردهاند و به سختی افتادهاند، زیر سوال میبرند و هیأت و هیأتی را ساختارشکن، حاشیهساز و بیمبالات معرفی میکنند.
زابل، شهر کوچک با مشکلات بزرگ
زابل، امروز دلتنگ است؛ هم از دست دوستان و هم از دست بیگانگان. البته ما مرکزنشینان باید بیشتر شرمنده باشیم که زندگی آرامی داریم اما مردم آن سامان به جرم نزدیکی به کانون ترور و بیقانونی در پاکستان و افغانستان، خط مقدم اشرار و مخالفان امنیت در جمهوری اسلامی شدهاند.
حیدر رضایی
زابل ، شهر سوخته
زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسهها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمیبینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمیروند و کسی از آنها نمیخواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانهای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمیروند ناراحت نیستند، چون میدانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتابهای سفارشی اساتید دانشگاه را میآورد و به دانشجویان میفروشد و از دو طرف سودی اندک میگیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک میگیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمیشود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی میآید.
سبحان بیرانوند
زباله گردی برای نان
این مجموعه عکس حاصل هم زیستی عکاس با خانوادهای در روستای «پست دره» از توابع شهرستان «مراوه تپه» استان گلستان است.دو پسر بزرگ این خانواده برای به دست آوردن نان، به جمع آوری زبالهها و پلاستیکهای رها شده در محدوده روستا، با سلامتی خود معامله میکنند. آنها قربانی اعتیاد و فقر مالی شدیدی هستند که بلای جان سرپرست خانواده شده است و نتیجه آن بیتفاوتی نسبت به اعضای خانواده و رها کردن آنهاست.از سوی دیگر نبود پدر موجب تشدید بیماریهای روحی و روانی در میان اعضای خانواده شده؛ طوری که طبق شواهد و مشاهدات وی، فشارهای روانی در تفریحات و زندگی خانواده محمد امین و عظیم کاملا مشهود است؛ میزان این فشارها گاهی به اندازهای است که برخی روزها مادر هم بچهها را رها میکند.
فـیـلـم و عـکـس خـبـری، مـسـتـنـد نـورفـتـو
صفحه اول
عکس
خبری
مستند
فیلم
خبری
مستند
رویدادها
ارسال عکس و فیلم
جستجو
ارتباط با ما