در حال بارگزاری
لطفا شکیبا باشید...
مهاجران زابلی
حیدر رضایی
زابل ، شهر سوخته
زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسهها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمیبینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمیروند و کسی از آنها نمیخواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانهای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمیروند ناراحت نیستند، چون میدانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتابهای سفارشی اساتید دانشگاه را میآورد و به دانشجویان میفروشد و از دو طرف سودی اندک میگیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک میگیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمیشود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی میآید.
حیدر رضایی
ته مانده بازار
چهارشنبه بازار گرگان محلی است برای عرضه مایحتاج روزانه مردم که به صورت هفتگی دایر میشود. اما آنچه این روزها جای شور و گرمای این بازار را گرفته، فقر و کم بضاعتی خریداران و نوع تبلیغ و ارائه کالا از سوی فروشندگان است؛ در گذر از چهارشنبه بازار آنچه بیش از همه به چشم میآید، وضعیت نامناسب اقتصادی خریداران و فروشندگان است. و دل آزارتر، خریدارانی هستند که تمایل به خرید دارند اما توان آن را نه، و همین آنها را به نظاره گران مردد تبدیل کرده است.
فـیـلـم و عـکـس خـبـری، مـسـتـنـد نـورفـتـو
صفحه اول
عکس
خبری
مستند
فیلم
خبری
مستند
رویدادها
ارسال عکس و فیلم
جستجو
ارتباط با ما