ایستگاه%20خواب%20راه%20آهن%20تهران
مهناز قباخلو

ایستگاه خواب راه آهن تهران


راه‌آهن، میدانی است که هنوز سیل تغییرات تهران آن را با خود نبرده است.خورشید بالای میدان راه‌آهن ایستاده و باد پرچم‌های کوچک سبز و قرمز و آبی که سراسر میدان به ریسه‌ها آویزان است را تکان می‌دهد. تاکسی و شخصی‌ها به سرعت پر و خالی می‌شوند. مسافران با عجله خود را به ورودی راه‌آهن می‌رسانند تا از قطار جا نمانند. در غذاخوری‌های ضلع شرقی میدان چند نفری مشغول خوردن چایی و کشیدن قلیان هستند. فونت قدیمی روی درهای شیشه‌ای هنوز همان است که بوده و انگار کسی حوصله مدرن کردن سردر یا داخل مغازه‌ها را ندارد. توی خیابان بیگی مردان به نظر بی‌دلیل روی سکویی پشت به میدان ردیف نشسته‌اند. پیرمردی از داخل کیسه قدیمی که جلوی پایش است شلواری جین را بیرون می‌کشد نگاه می‌کند. پسری جوان با صورتی که انگار استخوان‌هایش تا چند لحظه دیگر بیرون می‌زند از موتورسواری بسته‌ای می‌گیرد و در چشم به هم زدنی غیب می‌شود. ابتدای خیابان بیگی هم چند نفر مشغول فروش انگشترهای مردانه هستند. کاسبان بی‌مغازه میدان که شاهدان عینی سال‌های رفته هستند.