امیرعلی رزاقی

سفره دل

1400/02/11     13:38
مهمانی خدا در بعضی‌ خانه‌ها هیچ وقت کم‌رنگ نمی‌شود. حتی اگر خزانه‌ی خانه چندان پر نباشد و سفره‌های سحر و افطار رنگارنگ چیده نشوند. پدرِ خانه می‌گوید: «مهمان خداییم و هر چه میزبان برساند کافیست برای بنده‌ای که باید شاکر باشد...»؛ راضی‌اند به هر آن‌چه که در سفره‌ی افطارشان قرار دارد. خانواده‌های کم‌درآمدی که تمام روزگار را هم اگر تلخ بدانند، روزه را شیرینی روزگار تلخ‌شان تعبیر می‌کنند.داخل مرز این خانه‌ها حال و هوای افطار و سحر متفاوت است. سفره‌ی افطارشان همین چند لقمه نان و پنیر است و خبری هم از شام مفصل و رنگین ماه رمضانی نیست. مگر این که رسم و مهر همسایه با ظرفی غذا به این سفره‌ها غذایی دیگر اضافه کند. افطار پای سفره‌های ساده‌ی افطاری در خانه‌های محرومان سیر شدن شکم گرسنه نیست، ادامه‌ی ارادتمندی به آفریدگار است.ساکنان این چاردیواری‌ها مهمانی خدا را تاب آوردن گرسنگی برای درک رنج مستمندان نمی‌دانند، اثبات بندگی و سر ارادت بر آستان حضرت دوست گذاشتن تعبیر می‌کنند، وقتی که تمام سال رنج تأمین مایحتاج اولیه خود را به دوش می‌کشند، اما دست از سفره‌نشینی مهمانی خدا نمی‌کشند.
تمام توان و زمان مادر باید صرف پرستاری از دخترش شود که به اوتیسم مبتلاست. تنها و بی‌درآمد. صدای اذان مغرب که شنیده شود با تمام رنج‌هایش روزه‌اش را پای سفره افطار باز می‌کند.
مادر با کار در شالیزار و نظافت منزل بخشی از مخارج این خانه را تأمین می‌کند. بخش عمده هزینه‌ها را نیکوکاران تأمین می‌‌کنند. علاوه بر پسر خانواده که به مشکل تنفسی دچار است و توان کار کردن ندارد، مادربزرگ بیمار و فلج هم ساکن این خانه است. دست و سفره خالی است، اما روزه پابرجاست.
محرومیت از در و دیوار این خانه می‌بارد. تمام بار خانه بر دوش مادری است که هزینه‌ها را از کار روزمزد در خانه‌ها و زمین‌های کشاورزی تأمین می‌کند. پدر، پسر و دختر معلولیت ذهنی دارند. سفره افطار ساده و خالی‌شان با آبگوشت همسایه کمی رنگ و طعم می‌گیرد.
پدر کارگر روزمزد است و مادر هم معلولیت جسمی دارد. با سه فرزند دچار معلولیت ذهنی که یکی را به مرکز نگهداری معلولان سپرده‌اند. سفره‌های افطار ماه رمضان‌شان همیشه برپاست؛ حتی خالی و با رنج محرومیت‌ها و بیماری فرزندان.
مادر و دو فرزند در خانه‌ای استیجاری که خیریه برای آن‌ها فراهم کرده، برای افطار همین سفره ساده و خالی را دارند. هم برای خودشان که روزه‌اند و هم برای مهمانانی که آمده‌اند روزه‌شان را در کنار آن‌ها باز کنند.
پسر خانواده به بیماری نادر سی‌پی مبتلاست. مادر هم به دلیل کمردرد و هم نگهداری و پرستاری از مهدی ناچار است همیشه در خانه بماند. نشت گاز یک سال پیش پدر خانواده را به کام مرگ فرستاد. سفره ساده  و خالی افطار و سحر در این خانه پابرجاست.
به خاطر خواهرش که به معلولیت ذهنی دچار است دست از زندگی خودش کشیده و قید ازدواج را زده. ناچار است خانه‌نشین باشد تا کنار خواهر معلولش بماند. در خانه‌ای استیجاری که یک انجمن خیریه برای آن‌ها فراهم کرده زندگی می‌کنند. ماه رمضان هر دو ذوق نشستن پای سفره ساده افطارشان را دارند.
مخارج خانه را علیرضا پسر خانواده با کارگری تأمین می‌کند. به نوعی سرپرست خانواده است. برادرش به معلولیت شدید ذهنی مبتلاست و مادرش هم از مشکل حاد ریه و رماتیسم رنج می‌برد. نگهداری از مادر و محمدرضا بر عهده خواهر خانواده است. این همه محرومیت و رنج سفره افطار را از این حانواده جمع نکرد.
دو دختر دارد و در منزل استیجاری ساکن است. مدتی است که نیکوکاران حمایتش کردند تا پرورش جوجه و مرغ انجام دهد. زندگی‌اش با درآمد فروش مرغ و تخم‌مرغ می‌گذرد.
پدر خانواده کارگر ساختمانی است. به دلیل سقوط از ارتفاع دچار شکستگی شدید استخوان پا شده و حالا با دو فرزند خانه‌نشین است. اما از انجام وظایف بندگی دست نمی‌کشد.
مادر سرپرست دو فرزند پسر و یک دختر است. پسر کوچکش معلولیت جسمی دارد و پسر بزرگتر که گاهی کارگری می‌کند به صرع مبتلاست. مادر با نظافت خانه‌ها مخارج خانه را تأمین می‌کند. این همه رنج اما خانه‌اش را از مهمانی خدا دور نمی‌کند.
مادر و دو فرزند پسر در خانه‌ای استیجاری زندگی میکنند، مادر با کار به صورت روزمزد در زمین های کشاورزی مخارج خانه را تأمین میکند.
پدر و دخترش معصومه که به سندروم‌داون مبتلاست تنها ساکنان این خانه هستند. دیابت مدتی پیش مادر خانواده را از آن‌ها گرفت. پدر از کار افتاده است و گاهی به صورت روزمزد کار می‌کند. سفره ساده افطار در این خانه مهیاست .
1/13
تمام توان و زمان مادر باید صرف پرستاری از دخترش شود که به اوتیسم مبتلاست. تنها و بی‌درآمد. صدای اذان مغرب که شنیده شود با تمام رنج‌هایش روزه‌اش را پای سفره افطار باز می‌کند.
2/13
مادر با کار در شالیزار و نظافت منزل بخشی از مخارج این خانه را تأمین می‌کند. بخش عمده هزینه‌ها را نیکوکاران تأمین می‌‌کنند. علاوه بر پسر خانواده که به مشکل تنفسی دچار است و توان کار کردن ندارد، مادربزرگ بیمار و فلج هم ساکن این خانه است. دست و سفره خالی است، اما روزه پابرجاست.
3/13
محرومیت از در و دیوار این خانه می‌بارد. تمام بار خانه بر دوش مادری است که هزینه‌ها را از کار روزمزد در خانه‌ها و زمین‌های کشاورزی تأمین می‌کند. پدر، پسر و دختر معلولیت ذهنی دارند. سفره افطار ساده و خالی‌شان با آبگوشت همسایه کمی رنگ و طعم می‌گیرد.
4/13
پدر کارگر روزمزد است و مادر هم معلولیت جسمی دارد. با سه فرزند دچار معلولیت ذهنی که یکی را به مرکز نگهداری معلولان سپرده‌اند. سفره‌های افطار ماه رمضان‌شان همیشه برپاست؛ حتی خالی و با رنج محرومیت‌ها و بیماری فرزندان.
5/13
مادر و دو فرزند در خانه‌ای استیجاری که خیریه برای آن‌ها فراهم کرده، برای افطار همین سفره ساده و خالی را دارند. هم برای خودشان که روزه‌اند و هم برای مهمانانی که آمده‌اند روزه‌شان را در کنار آن‌ها باز کنند.
6/13
پسر خانواده به بیماری نادر سی‌پی مبتلاست. مادر هم به دلیل کمردرد و هم نگهداری و پرستاری از مهدی ناچار است همیشه در خانه بماند. نشت گاز یک سال پیش پدر خانواده را به کام مرگ فرستاد. سفره ساده و خالی افطار و سحر در این خانه پابرجاست.
7/13
به خاطر خواهرش که به معلولیت ذهنی دچار است دست از زندگی خودش کشیده و قید ازدواج را زده. ناچار است خانه‌نشین باشد تا کنار خواهر معلولش بماند. در خانه‌ای استیجاری که یک انجمن خیریه برای آن‌ها فراهم کرده زندگی می‌کنند. ماه رمضان هر دو ذوق نشستن پای سفره ساده افطارشان را دارند.
8/13
مخارج خانه را علیرضا پسر خانواده با کارگری تأمین می‌کند. به نوعی سرپرست خانواده است. برادرش به معلولیت شدید ذهنی مبتلاست و مادرش هم از مشکل حاد ریه و رماتیسم رنج می‌برد. نگهداری از مادر و محمدرضا بر عهده خواهر خانواده است. این همه محرومیت و رنج سفره افطار را از این حانواده جمع نکرد.
9/13
دو دختر دارد و در منزل استیجاری ساکن است. مدتی است که نیکوکاران حمایتش کردند تا پرورش جوجه و مرغ انجام دهد. زندگی‌اش با درآمد فروش مرغ و تخم‌مرغ می‌گذرد.
10/13
پدر خانواده کارگر ساختمانی است. به دلیل سقوط از ارتفاع دچار شکستگی شدید استخوان پا شده و حالا با دو فرزند خانه‌نشین است. اما از انجام وظایف بندگی دست نمی‌کشد.
11/13
مادر سرپرست دو فرزند پسر و یک دختر است. پسر کوچکش معلولیت جسمی دارد و پسر بزرگتر که گاهی کارگری می‌کند به صرع مبتلاست. مادر با نظافت خانه‌ها مخارج خانه را تأمین می‌کند. این همه رنج اما خانه‌اش را از مهمانی خدا دور نمی‌کند.
12/13
مادر و دو فرزند پسر در خانه‌ای استیجاری زندگی میکنند، مادر با کار به صورت روزمزد در زمین های کشاورزی مخارج خانه را تأمین میکند.
13/13
پدر و دخترش معصومه که به سندروم‌داون مبتلاست تنها ساکنان این خانه هستند. دیابت مدتی پیش مادر خانواده را از آن‌ها گرفت. پدر از کار افتاده است و گاهی به صورت روزمزد کار می‌کند. سفره ساده افطار در این خانه مهیاست .
نظرات

نظر شما