تاب%20هایی%20که%20تاب%20نمی%20آورند
مهناز نوریان

تاب هایی که تاب نمی آورند


فصل بهار و تابستان هم گذشت، این فصول هر چند موسم تفریح و فراغت است اما گاه برخی حوادث در محوطه بازی و تفریح در روستاهای نیشابور که ناشی از رعایت نکردن موارد ایمنی و غیراستاندارد بودن وسایل بازی است، شیرینی ساعت‌های خوش را به تلخی و نگرانی تبدیل می‌کند.طی سال‌های گذشته بارها شاهد آسیب کودکان و حتی مرگ آن‌ها در زمین‌های بازی بوده‌ایم و ظاهراً ضرب‌الاجل اداره استاندارد نیز در این زمینه چندان کارساز نبوده است. تابستان امسال هم تمام شد و این یعنی تنها روزهایی که کودکان می‌توانستند از فضای بازی محدوداستفاده کنند نیز، پایان یافت. فصل بهار و تابستان هر چند موسم تفریح و فراغت است اما گاه برخی حوادث در محوطه محدود بازی که ناشی از رعایت نکردن ایمنی و غیراستاندارد بودن وسایل بازی است، شیرینی ساعت‌های خوش را به تلخی و نگرانی تبدیل می‌کند.در حقیقت وجود فضاهای بی‌دفاع تفریح، سلامت شهروندان به‌خصوص کودکان و نوجوانان را تهدید می‌کند.



زابل%20،%20شهر%20سوخته
حیدر رضایی

زابل ، شهر سوخته


زابل شهر کوچکی است، اما مشکلات بزرگی دارد.جایی که بیکاری و فقر دارد، وهر جا بیکاری و فقر هست، فسادهم هست.زابل نگرانی دیگری هم دارد. نگران کودکانی که غذای خوب ندارند، بهداشت ندارند، تفریح و رفاه ندارند و جز بازی با تل ماسه‌ها که همیشگی است؛ چاره دیگری برای انتخا ب زندگی بهتر پیش روی خود نمی‌بینند.زابل نگران نوجوانانش هم هست. نگران نوجوانانی که دبیرستان نمی‌روند و کسی از آنها نمی‌خواهد عضو کتابخانه شود چراکه کتابخانه‌ای هم نیست تاعضوی بخواهد. و از این که به مدرسه نمی‌روند ناراحت نیستند، چون می‌دانند اگر درس بخوانند باید از زابل بروند؛وقتی زابل فقط یک کتابفروشی دارد که کتاب‌های سفارشی اساتید دانشگاه را می‌آورد و به دانشجویان می‌فروشد و از دو طرف سودی اندک می‌گیرد.یا این که دانشجویان دانشگاهش هم فقط مدرک می‌گیرند و کاری برای آنها در شهرشان پیدا نمی‌شود و...انگار وقتی فقر باشد بقیه مشکلات هم پی در پی می‌آید.




سفره%20دل
امیرعلی رزاقی

سفره دل


مهمانی خدا در بعضی‌ خانه‌ها هیچ وقت کم‌رنگ نمی‌شود. حتی اگر خزانه‌ی خانه چندان پر نباشد و سفره‌های سحر و افطار رنگارنگ چیده نشوند. پدرِ خانه می‌گوید: «مهمان خداییم و هر چه میزبان برساند کافیست برای بنده‌ای که باید شاکر باشد...»؛ راضی‌اند به هر آن‌چه که در سفره‌ی افطارشان قرار دارد. خانواده‌های کم‌درآمدی که تمام روزگار را هم اگر تلخ بدانند، روزه را شیرینی روزگار تلخ‌شان تعبیر می‌کنند.داخل مرز این خانه‌ها حال و هوای افطار و سحر متفاوت است. سفره‌ی افطارشان همین چند لقمه نان و پنیر است و خبری هم از شام مفصل و رنگین ماه رمضانی نیست. مگر این که رسم و مهر همسایه با ظرفی غذا به این سفره‌ها غذایی دیگر اضافه کند. افطار پای سفره‌های ساده‌ی افطاری در خانه‌های محرومان سیر شدن شکم گرسنه نیست، ادامه‌ی ارادتمندی به آفریدگار است.ساکنان این چاردیواری‌ها مهمانی خدا را تاب آوردن گرسنگی برای درک رنج مستمندان نمی‌دانند، اثبات بندگی و سر ارادت بر آستان حضرت دوست گذاشتن تعبیر می‌کنند، وقتی که تمام سال رنج تأمین مایحتاج اولیه خود را به دوش می‌کشند، اما دست از سفره‌نشینی مهمانی خدا نمی‌کشند.