به بهانه عدم حضورعکاسان خبری در اعتراضات اخیر و ثبت نشدن تصاویر این ایام در سرویس ها و آژانس های عکس داخلی با "مهدی قاسمی" که از عکاسان باسابقه این عرصه است گفتگو کردیم وبه جنبه های مختلف این موضوع پرداختیم؛ مهدی قاسمی متولد سال 1358 و فارغ التحصیل رشته عکاسی در دوره کارشناسی و رشته سینما در دوره کارشناسی ارشد از دانشگاه سوره است. وی در حوادث و اتفاقات مهمی در ایران و منطقه از جمله کوی دانشگاه۱۳۸۲، زلزله بم، عراق پس از صدام، سونامی اندونزی، زلزله پاکستان، جنگ ۳۳ روزه لبنان، عملیات تبادل لبنان، قحطی سومالی، زلزله آذربایجان، زلزله سرپل ذهابٰ، سیل استان گلستان حضور داشته و به پوشش تصویری این اتفاقات پرداخته است. قاسمی از سال 1398 که با خبرگزاری ایسنا قطع همکاری کرد وارد عرصه سینما شد و اینروزها در این عرصه مشغول به فعالیت است. وی همچنین در طول این سالها با رسانه ها و نشریات بینالمللی همچون رویترز، آسوشیتدپرس، فرانسپرس، نیویورکتایمز، واشینگتن پست، فیگارو، اشترن و لوموند همکاری کرده و داوری جشنواره ها و همایش های مختلفی را نیز به عهده داشته است.
نورفتو: آقای قاسمی درابتدا بحث را از اینجا شروع کنیم که چرا رسانه های رسمی از اوضاع و اتفاقات اخیر جامعه عکس ندارند یا عکاس آفیش نمیکنند؟
من در ابتدا فوت خانم مهسا امینی و سایر هموطنانی که به شکلهای مختلف در حوادث اخیر کشته شدند را به خانوادههای محترمشان و هموطنانم تسلیت می گویم. برای ورود به بحث باید از مشکلات رسانهها شروع کنیم که یکی از مهمترین آنها این است که بخش اعظمی از مدیران رسانه های ما مدیران دستوری اند نه رسانه ای. مدیر دستوری هم دغدغه اطلاع رسانی ندارد درواقع چنین مدیرانی به نوعی روابط عمومی جایی هستند که منصوبشان کرده است. مشکل دیگر این است که تمام رسانه های ایران به نوعی به پول نفت وصل هستند و از یک کانالی این پول نفت به رسانه ها می رسد و بالطبع استقلالی ندارند و نگران معیشت و بودجه رسانه شان هستند تا استقلال و اعتبار آن. علاوه براین، رسانه های امروزی تا حد زیادی اعتبار و هویت خودشان را از دست دادهاند. اینکه ما بتوانیم برای هر اتفاقی چه خوب، چه بد در کشور منبع باشیم باعث جذب مخاطب و اعتماد آن می شود اما از آنجایی که در حال حاضر هیچکدام از رسانه های ما از صدا و سیما گرفته تا روزنامه ها و خبرگزاری ها از نظر مالی مستقل نیستند، در مورد اتفاقات اخیر هم هیچ رسانه ای یک عکاس و دوربین برای ثبت اتفاقات این روزها به خیابان نفرستاده است.
نورفتو: خب دلیل همین عدم حضور چیست نوعی دستوری و فرمایشی است یا خود عکاسان تمایلی به حضور برای عکاسی ندارند به خاطر مسائل و مشکلات جانی و امنیتی؟
من در حال حاضر که در رسانه رسمی مشغول به کار نیستم اما تجربه ای که از گذشته داشتم نشان داد که همه اینها بستگی به مدیر رسانه دارد؛ چنانچه بنده سالها پیش در یک رسانه ای مشغول بودم که مدیر آن مجموعه عقیده داشتند که ایران را ما که ایرانی هستیم باید روایت کنیم نه کسانی که در خارج از ایرانند. به عنوان مثال در وقایع کوی دانشگاه در سال 1382 خیلی کامل همه اتفاقات و وقایع را پوشش دادیم ودلیل اصلی حضورمان هم حمایت مدیر آن زمان وحتی حضور ایشان در کنار ما بود چون عقیده داشتند باید در کنار نیروهایشان باشند و حتی در جریان یکی از درگیری ها مورد ضرب و شتم هم قرار گرفت و بعدا که سردار طلایی که آن زمان رئیس نیروی انتظامی بود این ماجرا را فهمید چند بار از ایشان دلجویی کرد که شکایت نکند و ایشان هم شکایت نکرد. علاوه براین در آن سالها نگرانی از بازداشت و برچسب های امنیتی زدن کمتر بود؛ وقتی در حال عکاسی توسط نهادی بازداشت میشدیم مطمئن بودیم که نهایتا در عرض چند ساعت با پیگیری رسانهمان آزاد میشدیم، اما الان به عنوان عکاس به خیابان میروی به احتمال زیاد به عنوان جاسوس و اقدام علیه امنیت ملی بازداشت میشوی. به بیان دیگر الان ممکن است متهم به جرمی شوی که برای آن کار به خیابان نرفتی و از مخیلهات برای لحظهای رد نشدهاست. اگرچه بیشتر ما عکاسان بارها به نیروهای مختلف امنیتی گفتیم که غیر از فیلمهای دست چندم هالیوودی، در جهان واقعی جاسوس انقدر تابلو با لنز بزرگ و سفید به خیابانها برای عکاسی نمی آید ولی متاسفانه اصلا این حرفها شنیده نمی شود چه برسد به عملی شدن حرفها.
کار عکاس ثبت مشاهدات است؛ همانطور که خبرنگار مشاهداتش را می نویسد عکاس هم با دوربینش ثبت میکند و این مشاهدات شامل همه اتفاقات میشود و رسانه صادق هم همه اتفاقات را منتشر میکند و در این صورت است که اعتماد جلب می شود. به مرور زمان در این سالها خصوصا بعد از سال 1388 به خاطر سخت گیری هایی که صورت گرفت شاهد نوعی عقب نشینی در رسانه ها هستیم و انگار که رسانه ها بیشتر به فکر این هستند که کمتر هزینه دهند.
تجمع دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور احمدینژاد در این دانشگاه که به خشونت و درگیری کشیده شد. ۱۷ مهر ۱۳۸۶
درگیریهای کوی دانشگاه در اعتراض به پولی شدن برخی از آموزشها در دانشگاههای دولتی. برخی از فرماندهان وقت نیروی انتظامی برای مذاکره و آرام کردن دانشجویان معترض در جمع آنها حاضر شدند و با آنها صحبت کردند. ۲۴ خرداد ۱۳۸۲
نورفتو: به نوعی در سالهای اخیر همه چیز خیلی سیاست زده شد و همه اتفاقات رنگ و بوی سیاسی گرفت و همین موضوع باعث شد که عکاسان کمتر تمایلی برای حضور در اتفاقات داشته باشند.
بله دقیقا چون یک عمر به ما آموختند و ما به عکاسان جوانتر گفتیم تو چشم جامعه و تاریخ هستی و باید واقعیت را ثبت کنی ولی الان از او می خواهیم چنین کاری نکند. نمونه خیلی مهمش عکسهای به جا مانده از زمان جنگ و انقلاب ایران. اگر عکس های آن دوره نبود مظلومیت ایران در جنگ خوب نشان داده نمی شد. اگر سعید جان بزرگی، محمد صیاد، کاوه گلستان، حسین پرتوی، علی فریدونی و امثال اینها نبودند ما انقلاب و جنگ را کامل نمیدیدیم و گوشهای از آن تاریخ حتما ناقص میماند. نمیشود که بعد از یک عمر آموزش اصول حرفهای و اخلاقی، به عکاس بگویی چشمت را ببند و عکس نگیر؛ چون آن وقت او به کار خودش شک می کند و دچار مشکل هویت میشود. اگرقرار باشد از عکاسان بخواهیم کاری که مدیران می خواهند انجام دهند دیگر عکاس نیستند، یک ماشین عکاسی هستند. اگر عکاسی پشت ویزور دوربین و در حال عکاسی ذوق نکند، نخندد، عصبانی نشود و یا گریه نکند به یقین عکسهای بدون حس و حال میگیرد و عکسهایش هم ماشینی میشوند. در نهایت اینکه عکاسان اصلا حس وحال وتمایل برای عکاسی پیدا نمیکنند.
نورفتو: پس رسالت عکاسان چه می شود همانها که قرار بوده چشم تاریخ باشند.
خب در این میان خیلی ها به دنبال رسالت تاریخی می روند و برای عکاسی به میدان می روند اما چون رسانه پشتشان نیست و حمایت نمی کند به مشکل برمیخورند. کما اینکه ما موارد این چنینی هم در رسانههایمان زیاد داشتیم و مثلا درهمان سال 1388 ما عکاسی داشتیم که از طرف رسانه برای عکاسی از تجمعات آفیش شده بود اما وقتی او را دستگیر کردند، در کمال ناباوری برگه آفیشش گم شد و رسانه عملا پشتش را خالی کرد و نتیجه اینکه آن عکاس چند ماه را در زندان گذراند. وقتی چنین اتفاقاتی به گوش بقیه عکاسان هم می رسد دیگر چه کسی حاضر می شود برای عکاسی بیرون رود؟!
نورفتو: خب عکاسی کردن برای رسانه های خارجی که در ایران دفتر دارند چطور؟ چون در برخی ازمواقع شاهد انتشار عکس در این رسانه ها اما بدون اسم عکاس هستیم. درباره این موضوع نظرتان چیست؟
بله رسانه های خارجی در ایران هستند که دفتر دارند و به برخی عکاسان میگویند اگر عکس داری بده ما بدون اسم منتشر میکنیم و اغلب عکاسان کم تجربه و جوان این کار را می کنند و رسانه ها هم عکس آنها را بدون اسم منتشر می کنند اما تجربه نشان داده که فقط نام عکاس در عکس ثبت نمی شود اما نامش به نهادهای دیگر اعلام می شود چون بعضا آنها به فکر ادامهی فعالیت خودشان و حقوق دو سه هزار دلاریشان هستند تا امنیت همکارانشان و در این حالت به نوعی انگار رویه انتشار عکس در رسانه های داخلی دور زده می شود و عکاس از ذکر نامش زیر عکسهای منتشر شده محروم میشود، وگرنه عملا در هردو صورت مشخص می شود که عکاس فلان عکس منتشر شده در خبرگزاری چه کسی بوده است؛ چه با اسم در رسانه های داخلی و چه بدون اسم در رسانه های خارجی.
درگیریهای کوی دانشگاه در اعتراض به پولی شدن برخی از آموزشها در دانشگاههای دولتی. ۲۳ خرداد ۱۳۸۲
راهپیمایی دانشجویان دانشگاه تهران در سالروز ۱۶ آذر سال ۱۳۸۲
تجمع جمعی از دانشجویان و بسیج دانشجویی در اعتراض به برگزاری مراسم سالروز تولد ملکهی انگلستان سفارت این کشور در تهران. این تجمع با درگیری بین دانشجویان و نیروی انتظامی به پایان یافت. ۲۵ خرداد ۱۳۸۶
نورفتو: پس به این ترتیب عملا نباید انتظار کاری از رسانه ها برای پوشش عکاسی در وقایع را داشت؟
نه اینطور هم نیست؛ اگر مدیران و فعالان رسانهای و فرهنگی نگران مرجعیت و اعتبار رسانهها باشند و برای آن تلاش کنند میشود امیدوار بود. در کل این مسئله بستگی به قدرت چانه زنی مدیران دارد، مثلا زمان همان مدیری که اشاره کردم در وقایع سال 1382 اتفاق خوبی که افتاد این بود که پس از پوشش کامل و بیطرفانهی تجمعات و درگیریها، در شبهایی که تهران آرام بود ایشان پیشنهاد دادند که عکسهایی از نقاط درگیری در شبهای گذشته با ذکر ساعت منتشر شوند؛ یعنی مثلا یک گزارش تصویری شش فریمی با ذکر ساعت از میدان فاطمی منتشر می کردیم؛ مزیت این نوع انتشار عکس این بود که اگر بعدها رسانه ای میگفت فلان ساعت شلوغی و یا اعتراض در فلان منطقه رخ داده ما عکس از آن لحظه داشتیم و می توانستیم ثابت کنیم که حرف آن رسانهای که خبر شلوغی را داده صحیح است یا غلط. در واقع با انتشار اصل عکسهای مربوط به وقایع و اتفاقات اعتماد مخاطب به رسانه کامل میشد و وقتی رسانه از آرامش اطلاعرسانی میکرد مخاطب میپذیرفت. بنابراین نکته خیلی مهم اینکه وقتی رسانه دست فرد حرفه ای باشد سعی میکند اخلاق حرفه ای هم رعایت کند؛ همانطورکه فوتوژورنالیسم هم مرامنامه خاص خودش را دارد. یک مثال در باب اهمیت اخلاق حرفه ای در عکاسی خبری ذکر کنم و آن هم اینکه یک عکاس حرفه ای برای فرانس پرس کار میکرده و برای یک ماموریت به غزه رفته بوده ودر یک بمبارانی شاهد کشته شدن حداقل 150 نفر بوده است. رسانه ای که عکسهای او را منتشر کرده نوشته بود که در این بمباران ده ها نفر کشته شدند و عکاس به خاطر این غلو واقعیت استعفا داد چون گفت رسانه دروغ نوشته است و این دروغ در مرام و حرفه من نیست که دروغ بنویسم. بنابراین اصول که برخواسته از مرامنامههای رسانه و فوتوژورنالیسم است عکاسان ما اگر در اتفاقات اخیر آزادانه عکاسی میکردند؛ به اعتراضات آرام مردمی، درگیریها بین مردم و نیروهای امنیتی و هر اتفاق دیگر یک نگاه بدون جهتگیری میداشتند و آنها را ثبت و منتشر میکردند. برای عکاس به هیچ قیمتی نباید حقیقت فدا شود، در مقابل دوربینش اگر معترضان ماموری را کتک بزنند آن را هم ثبت و منتشر میکند و اگر بالعکس باشد نیز همینطور. چرا که اصول کار عکاس همین است که تمام واقعیت را نشان دهد نه بخشی از آن را. اینها در شرایطی به واقعیت میپیوندد که عکاسان آزادانه کار خود را انجام دهند.
نورفتو: ولی متاسفانه در حال حاضر کل صورت مسئله پاک شده و یا اینکه عکسها کاملا با غرض ورزی گرفته و منتشر می شود.
خب عکسهایی که با جهت گیری گرفته شوند باعث می شود که ما بخشی از واقعیت را نبینیم و نتیجه اینکه کلی عکس و ویدئوهای جعلی منتشر می شود که زمان و مکان درستی ندارند و گمراه کننده هستند. چنانچه الان این اتفاق افتادهاست. معترضین عکس و فیلمهای در مسیر باورهای خود را منتشر میکنند، طرفداران نیروهای امنیتی و حکومتی یکسری عکس و ویدئوی دیگر و اینگونه روایت کردن غلط است چون اصلا رسالت رسانه قرار نبوده این باشد. دقیقا زمانی عکس ها و ویدئوهای فیک و جعلی و یا یک سویه منتشر می شود که رسانه های رسمی کاری نمیکنند. وقتی یک رسانه عکس های یک وقایع را مغرضانه منتشر کند دیگر آن عکس ها برای مخاطب قابل باور نیست. ما که همیشه در خیابانهایمان از این نوع وقایع و اتفاقات نداریم؛ اکثر عکاسان رسانهها هم در طول سال مشغول عکاسی از اتفاقات مختلف، فعالیتهای مسئولان و خوبیهای کشور هستند، چه اشکالی دارد که یک مدتی هم ناخوشی های شهر را نشان دهند و چرا الان نباید حضور داشته باشد. نتیجه این شیوهی مدیریت رسانهها بحران هویتی عکاسان و سلب اعتماد عمومی به رسانه است و دیگر نمیتوان به سادگی آن را برگرداند. بسیاری از عکاسان که زمان و منابع زیادی صرف تربیت نگاه آنها شده عطای کار رسانهای را به لقایش میبخشند و برای بازسازی اعتماد هم حداقل 10 سال زمان لازم است تازه آن هم به شرطی که آدم های متخصص پای کار بیایند.
نورفتو: با چنین وضعیتی عکاسی شخصی برای ثبت و آرشیو در تاریخ هم امکان پذیر نیست.
بله؛ البته اگر هم امکانش باشد به خون جگر میشود. وقتی فضا تا این اندازه امنیتی شود که متاسفانه همین الان دونفر از عکاسان مطبوعاتی کشورمان به خاطر همین ماجراها به زندان رفتهاند دیگر رمقی برای عکاسی باقی نمیماند. الان در شرایطی هستیم که امکان دارد فقط بهمراه داشتن دوربین در خیابان باعث مشکلات جبرانناپذیر امنیتی بشود چه انتظاری میتوان داشت؟ فشارهای امنیتی شدید عکاسان را می ترساند و بقیه از خود می پرسند از کجا معلوم من را نگیرند.
من بارها و بارها درباره اهمیت تاریخ تصویری ایران نزد مقامات و مسئولین مختلف حرف زدم ولی تا اینجای کار تلاشی در مسیر بهبود شرایط ندیدهام.
تجمع دانشجویان در مقابل سفارت دانمارک در اعتراض به چاپ کاریکاتور موهن از حضرت محمد(ص) ۱۹ مهر ۱۳۸۵
تجمع در اعتراض به اقدامات توهینآمیز برخی رسانههای کشورهای اروپایی به مقدسات مسلمانان در مقابل باغ سفارت انگلیس در قلهک که به درگیری کشیده شد. ۶ اسفند ۱۳۸۴
نورفتو: خب به نظر شما چه نهادها یا سازمان هایی مسئول تسهیل کردن سازوکارهای این مشکل هستند؟
قطعا در وهلهی اول وزارت ارشاد و نهادهایی نظیر آن که قدرت چانهزنی و ارتباط با ارگانهای قضایی و امنیتی را دارند. ولی رسانهها هم خود با مراجع مختلف ارتباط دارند.
یکی از مشکلات این حوزه در این شرایط نبود مرجع یا نهاد مشخصی برای تسهیل امور عکاسان مطبوعاتی است. یعنی منِ عکاس که الان می خواهم بروم بیرون و از اتفاقات جاری در خیابانها عکس بگیرم نمی دانم باید به چه نهادی برای گرفتن مجوز رجوع کنم. اصولا داشتن کارت خبرنگاری قدم اول برای فعالیت در این حوزه است و بعد تنها مجوزی که در این حوزه صادر می شود مربوط به نیروی انتظامی است که مجوز عکاسی و فیلمبرداری در سطح شهر را برای یک مدت معینی می دهد؛ البته جالب اینکه این حکم هم خودش نوعی نقض غرض است چون یک بند دارد که نوشته عکاسی از نیروهای انتظامی در حال ماموریت ممنوع است و جرم محسوب میشود. یعنی من عکاس اگر حتی در یک راهپیمایی مجوزدار یک عکسی را ثبت کنم که در آن نیروی انتظامی در آن باشد مرتکب جرم شدم. دیگر نهادهای امنیتی که در شرایط اینچنین تصمیمگیر هستند اصلا در آنها واحدی برای مراجعه و صدور مجوز ندارند یا اگر دارند من در طول بیست سال کارم مشاهده نکردم.
عکاسی بدون دغدغه از این وقایع فقط با اجازه نیروهای انتظامی و امنیتی امکانپذیر است. این امکان نیاز نیست با کارت و نامهی خاصی همراه باشد، فقط کافیست به نیروهایشان دستور دهند اگر کسی با کارت خبرنگاری معتبر در حال عکاسی بود دستگیر نشود و به کارش ادامه دهد. کما اینکه در جریان اتفاقات کوی دانشگاه یکبار من را دستگیر کردند ولی چون کارت خبرنگاری داشتم و برای رسانه رسمی کار می کردم سریع آزاد شدم. پس در کل مشکلی که در حال حاضر وجود دارد اینست که هیچ قانون مشخصی برای این کار وجود ندارد و یک عکاس نمی داند با چه کسی طرف است و چکار باید کند. البته این ناهماهنگی از سالها قبل هم بود. در جریان اتفاقات 1388 ناجا قرار بود با دادن جلیقه های کد دار شرایط را برای عکاسان رسانهها تسهیل کند و این جلیقه به نوعی مجوز باشد ولی در تنها روزی که ما از آن جلیقهها استفاده کردیم بدترین اتفاقات از طرف نیروهای نظامی برایمان پیش آمد؛ دستگیر شدیم، توهین کردند و در آخر تمام مموریهایمان را با خود بردند. الان هم وضعیت همین است و هیچ نوع مجوز گرفتنی امکان ندارد. دلیلش هم واضح است، این کار اصلا به رسمیت شناخته نمیشود با ادامهی این شرایط هویت واقعی عکاسی خبری در این روزها دارد نفس های آخرش را میکشد و ما باید آمادهی اقامهی نماز بر پیکر بیجان آن باشیم. به نظر من سختگیری های امنیتی که در حال حاضر برای عکاسی وجود دارد توجیهی ندارد و از نگاه من به خود مقولهی امنیت هم آسیب خواهد رساند. چون یک راوی صادق که همه چیز را نشان دهد خودش موجب امنیت هم می شود. البته که نتیجه این سخت گیری ها در آینده مشخص می شود و لطمهاش را تاریخ تصویری کشور می خورد.
نورفتو: یک نکته دیگری که عکاسان دربارهش حرف می زنند و گله می کنند ترس مردم از دوربین است. اینکه مثلا در جریان همین اعتراضات هم اگر با دوربین به خیابان ها بروی مردم هم نگاه خوبی نخواهند داشت و خود این هم یک مشکل است. با این پدیده ترس از دوربین باید چه کار کرد؟
این موضوع به همان اعتماد رسانه ای که اشاره کردم برمیگردد. وقتی مردم به رسانه ها اعتماد نداشته باشند به عکاس و خبرنگار آن هم اعتماد ندارند. مثلا خود من سال 1382 که مشغول عکاسی از اعتراضات دانشجویی آن دوران بودم، دانشجویان وقتی می فهمیدند من عکاس ایسنا هستم کاری به من نداشتند چون می دانستند عکسشان در ایسنا منتشر می شود این حس را داشتند که همه واقعیتها دارد ثبت و ضبط می شود نه بخشی از آن. وقتی مردم به رسانه های رسمی و داخلی بی اعتماد میشوند طبیعی است که به عکاسان آنها هم ممکن است آسیب بزنند. این به همان موضوع برمی گردد که فرهنگ حضور رسانه در جامعه نیست و نبودن این فرهنگ باعث می شود از نیروی انتظامی تا مردم عادی همه روی عکاس حساس شوند و مشکلات درست شود. پس لازم است این فرهنگ جا بیفتد که حضور عکاس در بطن وقایع آزاد باشد تا کمتر چنین مشکلاتی پیش آید. در جهان امروز و با حضور موبایلهای جدید جلوی عکس و تصویر گرفتن را نمیشود گرفت ولی حیف است که تاریخ تصویری این کشور توسط کسانی که عمر خود را در این راه گذاشتند ثبت نشود و در عوض تصاویر ناقص و بی کیفیت موبایلی جای آن را بگیرد. همانطور که عرض کردم بدلیل تمامی نقایص موجود متاسفانه امروز هویت عکاسی مطبوعاتی کشور ما با تمام عکاسان خوب، تاریخ قدرتمند و تواناییهای بالقوهاش رو به احتضار است. با این حال و در عین ناامیدی آرزو دارم که یک روزی وزارت ارشاد به عنوان متولی امور رسانهای و فرهنگی قدمی در این مسیر بردارد چون تاریخ تصویری یک کشورخیلی ارزشمند است. در همین سالهای نه چندان دور شاهد بودهایم که همان کسانی که مانع کار عکاسان بودند چند سال بعد به دنبال عکسهایی از همان وقایع میگشتند؛ درست مثل اتفاقی که برای توقیف فیلمهایی مثل آدم برفی و مارمولک افتاد و الان بارها از تلویزیون پخش میشوند. کاش نگذاریم در روزی که به این تاریخ تصویری نیاز باشد فقط حسرت در بساطمان باشد...
پرتاب کوکتل مولوتوف در بین ماموران نیروی انتظامی در تجمع مقابل سفارت انگلیس. ۱۲ مرداد ۱۳۸۴
درگیری بین نیروی انتظامی و تجمع کنندگان مقابل سفارت انگلیس در تهران. ۶ مهر ۱۳۸۴
نورفتو ، در جهت اطلاع رسانی و بررسی ابعاد دیگر پرونده " بررسی تهیه و انتشار عکس خبری از تجمعات اعتراضی در رسانه های داخلی" در صدد گفتگو با مدیران رسانه ها و مراکز انتظامی می باشد که در صورت همراهی و موافقت ، بر روی خروجی نورفتو قرار خواهد گرفت.
منبع خبر : سارا فرجی / نورفتو