در حال بارگزاری
لطفا شکیبا باشید...
مناطق محروم
محمد آسوری
زندگی فقط با یارانه
خشکسالی، کمبود منابع آب و کاهش چشمگیر بارندگی سبب از بین رفتن دامداری و کشاورزی در سطحی گسترده از روستاهای اطراف دشتستان و تنگستان استان بوشهر شده است. دسترسی به آب آشامیدنی با واریز پول و تهیه فیش با هزینهای بیش از درآمد خانوادههای روستایی امکانپذیر است، بیشتر مردان به بازیاری (کار روی زمین کشاورزی و نگهبانی از مزرعه) و چوپانی روی میآورند، بخش زیادی از درآمد خانوادهها با کمکهای کمیته امداد و دریافت یارانه فراهم میشود.
علیرضا معصومی
زندگی جهمنی در بهشت
میگویند در بهشت زندگی میکنیم، اما هیچ چیز نداریم. نه آب، نه گاز، نه راه، نه مدرسه. آفاق، یک پرده کهنه را کنار میزند و میگوید: «نگاه کنید! همین پشت، خودمان را میشوییم. جهاد هفتهای یک بار با تانکر آب میآورد» بچهها دورش را میگیرند. قد و نیم قد هستند. یکیشان، آنکه کوچکتر است، انگار که فهمیده باشد موضوع مهمی در کار است، به تقلید از مادر، پرده جلوی خانهشان را کنار میزند تا بشود عکس گرفت. خانه، یکی از 6 اتاق ردیف شده کنار هم است که در هر کدام یک خانواده زندگی میکنند. در خانه هم همان پرده رنگ و رو رفته است که پسر بچه آن را کنار زده. کنار اتاقها وسایل مختصری دیده میشود. چند دست رختخواب، یک زیرانداز کهنه، چند تکه ظرف و خرده ریزهای دیگر. بیرون اتاق هم آفتابههای پلاستیکی ردیف شدهاند. تمام دارایی خانواده همین است.قبلاً روی زمین کشاورزی کار میکردیم. به خاطر اینکه دستمان تنگ بود با بنیاد هماهنگ شدیم. حالا بنیاد زمینهایمان را گرفته. شکایت کردهایم اما هنوز که نتیجه نداده. هیچ درآمدی نداریم غیر از یارانه.»
ریحانه جولایی
حکایت معلمی در روستاهای محروم الیگودرز لرستان
ساعت که از 12 ظهر میگذرد به تنهایی یا در گروههای چند نفری با هم به راه میافتند، کیفهای کوچک رنگ و رو رفتهشان را به دوش میاندازند؛ آنهایی که کیف ندارند کتابهایشان را در کیسههای پلاستیکی روشن میگذارند و با کفشهای پارچهای کهنه جادههای سنگی و خاکی را پیاده طی میکنند تا به خانه برسند. پسرها بیشتر شیطانی میکنند، بالای تپهها میدوند و صدای فریاد و خندهشان تمام کوهستان را پر میکند. دختران کوچک، با پوستهای سوخته از سرما و خشکیده از خاک، با مانتوهای متفاوت از هم اما در سکوت راه میروند. خبری از خندههای بلند و فریاد و بازی نیست، گاهی سرشان را نزدیک گوش هم میبرند و ریز میخندند.
گذری بر راه های صعب العبور بخش ذلقی الیگودرز
جاده های بی نشان
از بزنوید به سمت امام زاده محمد حسن (ع) خارج می شوی مسیر کوهستان است وجاده صعب العبور خاکی و روستاهایی که در امتداد مسیر جاده سالیان دراز است رنگ توسعه را به خود ندیده اند
محمد محمدی
جاده های بی سرانجامی
نبود جاده مناسب برای تردد بین روستاهای بسیار محروم ذلقی غربی و شرقی و شهرستان الیگودرز استان لرستان از ابتدایی ترین حقوق هر انسانی به شما می رود که متاسفانه جاده های صعب العبور و فاقد تردد موجب مشکلات و سختی های عدیده ای از جمله : ترک تحصیل دختران روستایی ، عدم دریافت خدمات درمانی و بهداشتی ، جراحات و صدمات مکرر جسمی و افزایش مرگ و میر بین اهالی روستاها ، عدم دریافت خدمات رفاهی و اجتماعی ، عدم تردد مسافر و گردشگر و حمل نامناسب مواد غذایی و حداقل لوازم خانگی ، برای مردم مظلوم و صبور این مناطق شده است. بسترسازی برای ایجاد جاده بین روستا و شهرهای اطراف نخستین قدم برای رفع محرومیت زدایی است که متاسفانه متولیان امر توجه چندانی ندارند و گویا الویت جان و زندگی انسان در مراتب نخست قرار ندارد!
حداد منصوری
زجر این زنان تمامی ندارد!
همه چیز از نبود «جاده» شروع می شود؛ بی سواد ماندن کودکان، ازدواج دختران 13- 12 ساله، بیماری، محصور بودن در کوهستان بدون هیچ ارتباطی و در نهایت محرومیت مطلق. زنان قوم لُر در منطقه ذلقی شرقی و غربی شهرستان الیگودرز استان لرستان مشکلات زندگی سخت و طاقت فرسای کوهستان را بدوش میکشند و با غلبه بر مشکلاتی نظیر فقر و تنگدستی، نبود امکانات و درآمد پایین، عدم امکان تحصیل و کارهای سخت روزانه، عدم دسترسی به سوخت و تأمین آن از هیزم و چوب جنگل، علیرغم نشستن گرد پیری بر چهره جوانیشان، دوشادوش مردان خود در سینه کوههای زاگرس سر به آستان آسمان می سایند.
«
1
2
»
فـیـلـم و عـکـس خـبـری، مـسـتـنـد نـورفـتـو
صفحه اول
عکس
خبری
مستند
فیلم
خبری
مستند
رویدادها
ارسال عکس و فیلم
جستجو
ارتباط با ما